- گوشت آب
- قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله
معنی گوشت آب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وسیله ای دسته دار از جنس چوب، فلز، پلاستیک و امثال آن با قاعده ای پهن و دسته ای کوتاه و باریک که گوشت، حبوبات و مواد غذایی را با آن می کوبند
گوشت آورنده، آنچه فربهی بیاورد، پرگوشت، فربه
زغن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غلیواج، کلیواج، کلیواژ، موش ربا، چوژه ربا، گنجشک سیاه، خاد، خات، جول، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنکلاهی، چنگلانی
غلیواج، کلیواج، کلیواژ، موش ربا، چوژه ربا، گنجشک سیاه، خاد، خات، جول، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنکلاهی، چنگلانی
آنکه گوشت را طبخ کند
پر گوشت تنومند
آنچه که گوشت آورد آنچه بفربهی گراید، پر گوشت فربه: بزرگ سر گوشتاور و سپید که بزردی زند
پر گوشت فربه گوشت ناک: لیکن هر تنی این علاج بر نتابد جز مردم جوان گوشت آلود را که بتازی لحیم گویند نه شحیم
تابنده گوش پیچنده گوش، گوش تابیده پیچیده گوش، تاب دادن گوش برای تنبیه گوشمالی، پارچه ایست که دور گوش و سر پیچند: گوش پیچ
آنکه گوشت را کوبدکوبنده گوشت، آلتی چوبی که بوسیله آن گوشت پخته را در ظرفی کوبند، ساطور قصابان
ابزاری که به وسیله آن گوشت پخته را در ظرفی می کوبند
آنکه خطش هنوز ندمیده باشد
قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله